اي ضريحت همه را قبلۀ حاجات حسين
ذكر نامت به لبم در همه اوقات حســين
كعبــه هردم بـه طواف حَرَمت مي آيد
اي خدا را به جهان مظهر و مِرآت حسين
دست در دست ستمگر ننهادي و هنـــوز
آيد از حنجره ات نغمۀ هيهات » حسين
تو چه كردي كه خدا تا به قيامت كرده
در دل خلق بـه پـا ماتم عُظمـات حسين
در كنــار بدنت آمدم و ديدم كـــه ـ
تيغ كين بوسه زده برهمه اعضات حسين
دم به دم داغ بـه داغ دلت افزود عدو
اي بـه قربان تـو و قلب شكيبـات حسـين
مي شــوي پيـشـروِ قـافـلـه و مي آيـی
دختر فاطمـــه همواره به همرات حسين
بر سر ني سر تو جلوه گري مي كند و ـ
مي شود چشم رقيـّه به رُخَت مات حسين
دخترت گاه به رخسارۀ خود حس مي كرد
دست سنگين و پر از سيلي اعدات حسين
چه گذشته بـه دل خواهر تو وقتي كه ـ
ديده چشمـان تَـر و خشكیِ لبهات حسين
* * *
شام روشن شده از روی تو ای ماه و ببين
چشــم هــا آمده از بهر تماشات حسين
خوب شــد بودی و ديدی چــــه كشيد
اهل بيت تــو به دروازۀ ساعات حسين
خوب شد آمدی و دختر غمديده تــو را
كرد در گوشــۀ ويرانه ملاقات حسـين
دختر كوچك تو پيش تو جان داد چو ديد
غرق خاكستر و خون چهرۀ زيبات حسین
علی اکبر شجعان